توضیحات
این کتاب با عنوان فرعی «وقایع نگاری یک مرگ از پیش تعیین شده» در چهلمین روز درگذشت این مفسر سینما و فوتبال روانه بازار کتاب شد. در قسمت پشت جلد کتاب آمده است: «چشم در چشم بیماری، زمان و مرگ،آخرین کتاب حمیدرضا صدر که وصیت کرده بود بعد رفتنش منتشر شود، روایتیست بیوقفه و پرشتاب از جنگیدن با بیماری، هراسها و امیدها و البته تصویر مردی که سرخوشانه به زندگی آری میگوید، حتی در سختترین و نزدیکترین لحظهها به مرگ. از قیطریه تا اورنج کانتی مملو از مملو از کلماتیست که تاریخ وجود یک ذهن شگفت را روایت میکنند، ذهن مردی که میخندد…». در قسمتی از متن این زندگینامه خودنوشت میخوانیم: «در خانه را که باز میکنی، دریا از بالای تپههای بلند لاگونا بیج توفانیتر از دیروز به نظر میرسد. رضا همسر مهرناز وظیفه رد کردن تو از زیر قرآن را برعهده میگیرد. سینی را میگیرد و در آستانه در میایستد. میایستد و از روی سادگیاش نمیداند چه واکنشی نشان بدهد. احساساتی شود یا خونسرد بماند. او خونسردی را برمیگزیند که احتمالا گزینه مناسبتری است. مثل پسرهای خوب آدابدان شق و رق میایستد. تو از زیر قرآن رد میشوی و برمیگردی. رضا سینی و قرآن را روی پله میگذارد و آب میریزد پشت سرت. برگهای سبز سنگفرش را رنگ میکنند. رضا ماموریتی را که مهرناز برعهدهاش گذاشته با جمله سفر به سلامت کامل میکند. اما آن واژه در گوشت زنگ ناقوسی غولآسا میشود: سلامت..سلامت..سلامت.. چه واژه بیگانهای.»
کتابفروشی اینترنتی آبان