توضیحات
«سوزان سونتاگ» که در هنگام نوشتن این کتاب، مبتلا به بیماری سرطان بوده، با مباحثی که طرح میکند، نشان میدهد استعارهها و اسطورههای پیرامون برخی بیماریها، به ویژه بیماری سرطان، چه اثر مخربی بر درد و رنجهای بیماران داشته و در اغلب موارد آنان را از پیگیری روشهای مناسب درمانی باز میدارد. او با زدودن این اسطورهها، پرده از چهره اصلی آن برمیدارد. به باور او سرطان در صورت درمان مناسب در بیشتر موارد علاجپذیر است. سونتاگ در دنباله اثر پیشین، کتاب ایدز و استعارههایش را به رشته تحریر درآورد و در آن استدلالهای پیشین خود را به بیماری ایدز بسط داد.او با زدودن این اسطورهها، پرده از چهرۀ اصلی آن برمیدارد ـ اینکه چیزی نیست جز یک بیماریِ صرف. به باور او، سرطان نه یک فلاکت است و نه یک کیفر و صدالبته نه مایۀ شرمساری؛ این بیماری درصورت درمانِ مناسب در بیشتر موارد علاجپذیر است. تقریباً بهفاصلۀ یک دهه پس از نگارش این کتاب و با شیوع بیماری جدید و بدنامی که به رمز و رازها و استعارههای کیفرآمیز فراوانی آمیخته بود، سونتاگ در دنبالۀ اثر پیشین، کتاب “ایدز و استعارههایش” را نوشت و در آن، استدلالهای پیشین خود را به بیماری ایدز بسط داد. این دو اثر، که حالا در کنار هم بهچاپ رسیدهاند، به زبانهای بسیاری برگردانده شده و همچنان اثر بهسزایی بر سیاق اندیشه در دنیای حرفهایِ پزشکی و مهمتر از آن بر زندگی هزاران تن از بیماران و همراهان آنان داشتهاند.