توضیحات
تمشکها چیدیم و خوردیم و با خارهایش دستوپایمان را زخموزیل کردیم. غروب که برگشتیم چند خار رفته بود توی پایم و شل میزدم. روی ایوان نشستیم. پایم را گذاشت روی زانوهایش و با موچین شروع کرد به درآوردن خارها. نگاهش کردم و همان لحظه دلم برایش تنگ شد، خیلی خیلی تنگ.
کتابفروشی اینترنتی آبان