توضیحات
«سگ ولگرد» هدایت یکی از بهترین روان داستانهای اوست، و یکی از بهترین داستانهایش. عناصرداستانی «سگ ولگرد» از خیلی از روان داستانهای دیگر هم سادهتر است. حکایت سگ اصیلیست که صاحبش را گم کرده و در ورامین و اطراف آن سرگردان است. و از اینوآن کتک میخورد و فحش و ناسزا میشنود. فقط یک بار از مسافری نوازش میبیند که اوهم پی کارش میرود و سگ را جا میگذارد. بالاخره سگ بیچاره از پا درمیآید و ناخوش و ناتوان به انتظار مرگ عاجل مینشیند. لُبّ داستان به این سادگیست، ولی ارزش آن دقیقاً به تشریح ذهنیات آن سگ آواره و گرسنه و بیپناه است که نه فقط از کسی ترحم نمیبیند بلکه دائماً در معرض ستمگری و بی رحمیست. …جلو دکان نانوایی پادو او را کتک میزد، جلو قصابی شاگردش به او سنگ میپراند، اگر زیرسایه اتوموبیل پناه میبرد لگد سنگین میخدار شوفر از آن پذیرایی میکرد. و زمانی که همه از آزار به او خسته میشدند بچه شیربرنج فروش لذت مخصوصی از شکنجه او میبرد. در مقابل هر نالهای که میکشید یک پارهسنگ به کمرش میخورد و صدای قهقهه او پشت ناله سگ بلند میشد و میگفت « بد مسّب صاحاب!»… همه محض رضای خدا او را میزدند.
کتابفروشی اینترنتی آبان