توضیحات
محسن مهدی، فیلسوف پرآوازه عراقی ـ ایرانی، نقش بسیار ارزندهای در شناساندن اندیشه سیاسی فیلسوفان مسلمان در عصر حاضر ایفا کرده او نویسنده کتاب «فارابی و بنیانگذاری فلسفه سیاسی اسلامی»، شاهکار او در فلسفه سیاسی اسلامی است و در این اثر به بررسی نقش فارابی در بنیانگذاری اندیشه سیاسی اسلام میپردازد. در این کتاب به بررسی تاریخی آرای فارابی و تأثیراتی که او از فلاسفه یونان گرفته، پرداخته شده و در این بررسی به آرای افلاطون و ارسطو و تأثیر آن بر آرای فارابی تمرکز شده است. هدف بخش نخست فراهم آوردن معنایی کلی از بحث فلسفی، گرایش به ساحتهای مرتبط با فلسفه، اندیشه سیاسی، کلام و فقه صرفا درون اسلام مخصوصا درون اسلام سدههای میانه در روزگار فارابی است. در اینجا تمایز واضحی میان فلسفه سیاسی و کلام سیاسی و نیز میان فلسفه سیاسی و عرفان استخراج میشود. افزون بر این، توجهات را به اختلاف فارابی با سلف خود بدون واسطه اش کندی و معاصر نزدیکش رازی جلب میکند؛ این کار با تمرکز بر افلاطون انجام میشود، یعنی کسی که پیش از همه به دنبال توضیح این مهم بود که چگونه انسانها میتوانند در کنار هم در اجتماع سیاسی به خوبی زندگی کنند. افلاطون فارابی افلاطون تیمائوس نیست که به دنبال فهم آسمانها بود، بلکه افلاطون جمهوری و مخصوصا قوانین است که میخواست بداند، به اهالی شهر درباره آسمانها و خدایان چه باید گفته شود تا بتوانند مرتب و منظم و به نحوی کاملا مسئولانه زندگی کنند. بخش دوم بر شهر و بالاتر از همه بر مدینه فاضله تمرکز دارد. در اینجا فلسفه از علم و دین متمایز میشود. افزون بر این، نقش بنیانگدار بما هو بنیانگذار – چه بنیانگذاری که به او وحی میشود، چه بنیانگذاری که از عقل کمک میگیرد – بررسی میشود و ملاحظاتی که فارابی تصور میکند برای بنیانگذاری بما هو بنیانگذاری اساسی است، روشن میگردد. این شرح متمرکز بر تفسیر دقیق فارابی از احصاء العلوم و کتاب الملة است. این آثار اصول بنیادین را برای علم سیاسی یا فلسفه سیاسی پیش مینهند. در ادامه یک تلاش تازه – و شاید کاملا بی سابقه – انجام میشود برای اثبات اینکه کتابهای دیکری که معمولا آثار شاخص فلسفه سیاسی فارابی فرض میشوند به هیچ وجه این گونه نیستند. در پایان الفصول المنتزعه، کتاب السیاسة المدینة(کتاب السیاسة المدینة الملقب بمبادی الموجودات) و مخصوصا المدینة الفاضله به دقت تحلیل شده و به صورت تطبیقی مورد مطالعه قرار گرفته تا تلاش فارابی را جهت معرفی کردن راههای متفاوتی که در آنها اصول علم سیاسی یا فلسفه سیاسی او میتواند به کار گرفته شوند عیان سازند. این بیان کاملا بدیع است و برخلاف مفروضاتی است که در سالهای اخیر غیرقابل خدشه دانسته میشد؛ مفروضاتی که از فارابیپژوهیها و غالبا آن شاخهای از ریچارد والزر و شاگردانش جوانه زد. این نظرات بدیع براساس شایستگی خود برقرار میمانند یا فرو میافتد. ممکن است خواننده تصور کند فهم فصل چهارم که به احصاء العلوم فارابی میپردازد، دشوار بوده و در آن بسیار پرگویی شده است. برای فهم ارزش این فصل، باید کل تفسیری که مهدی از این اثر ارائه داده درک شود. حقیقتا این فصل نخستین تلاش برای تحلیل این اثر به مثابه یک کل بوده است. مهدی بخشهایی از این رساله را به صورتی دقیق و رمزی مورد توجه قرار داده و برای سازگار دانستن کل این اثر به مثابه یک کل بوده است. مهدی بخشهایی از این رساله را به صورتی دقیق و رمزی مورد توجه قرار داده و برای سازگار دانستن کل این اثر با هم، چشم اندازهای مختلفی را نشان داده و راهی را پیشنهاد میدهد که براساس آن این اثر میتواند مقدمه ای برای تعالیم بزرگتر سیاسی فارابی فرض شود. هر کسی که تفسیر او از احصاء العلوم را تنها دنبال کند، به سختی دچار این وسوسه میشود که باز این اثر را خلاصه ای صرف یا گزارش دائرة المعارفی عامیانه ای از علوم تلقی کند. مهدی با مهارت فوق العاده خود در تفسیر، در اینجا نشان داده است که کلید فهم تعالیم فلسفی گستردهتر فارابی در گرو درک قوی از جزئیات ریز آن است. در بخش سوم توجه به طور ویژه به اثری جلب میشود که نخست دانشجویان اندیشه ورز فارابی را بر میانگیزد تا این نظر را بپذیرد که تعالیم او پیش از همه میتواند سیاسی باشد. این اثر سه گانه ای است که به نام فلسفه افلاطون و ارسطو. این اثر با رساله ای آغاز میشود به نام تحصیل السعادة که در آن فارابی رابطه میان علوم نظری و عملی را میکاود، به ویژه مسیری که طی آن علوم نظری بارها به بن بست رسیده است و تنها با برگرفتن نگاهی نو به علم عملی میتوان بر این بنبستها فائق آمد. پس از این رساله، رساله فلسفه افلاطون و پس از آن رساله فلسفه ارسطاطالیس آمده است.در اینجا تمرکز پیش از همه بر رساله آخر است، تا استفاده بدیع فارابی از افلاطون در آثارش توضیح و همچنین نقش غیرمرسومی که او به ارسطو اختصاص داده نشان داده شود. این تفسیر همچنین از کتاب کمتر شناختهه شده فارابی با عنوان کتاب الحروف(یکی از رسالههایی که مهدی در آغاز فارابی پژوهیی خود کشف کرد) و از مابعدالطبیعه ارسطو کتاب لامبدأ و نیز پارههایی از اثر ارسطو/آریستوکلس با عنوان درباره فلسفه برآمده است. در این بخش، توجه خواننده به اهمیت دیدگاه فارابی درخصوص چرخههایی که زندگی بشری طی آنها سپری میشود و نیز چگونگی نمود این دیدگاه در تعالیم سیاسی فارابی جلب میشود. فصلهای این بخش، همانند کل این کتاب به گونه ای نگارش یافته اند که اگر خواننده توجه لازم را به خرج ندهد در تعجب خواهد بود که مهدی در صدد انجام چه کاری است. برای مثال چرا حجم بسیاری را به تحصیل السعادة در فصل هشتم و به فلسفه افلاطون و فلسفه ارسطوطالیس در فصل نهم اختصاص داده است؟ به همین ترتیب چرا این کتاب با گزارشی از انواع رویکردهای ادواری به تاریخ پایان مییابد؟ تکرار اینکه مهدی این کار را انجام داد تا نشان دهد از نظر فارابی ارتباط میان علم نظری و عملی باید چگونه باشد، چگونه این دو باید به صورت مستقل اما پیوسته با یکدیگر دنبال شوند و اینکه این دو باید به صورت مستقل اما پیوسته با یکدیگر دنبال شوند و اینکه این دو با یکدیگر ارتباط دارند اما به هم وابسته نیستند، سرآغاز یک پاسخ است.
کتابفروشی اینترنتی آبان