توضیحات
هیچ توجه کردهاید که وقتی به چیزی ایمان دارید و دلتان نمیخواهد دربارهاش حرف بزنید، با شنیدن آن از زبان کسی دیگر، با تمام قوا انکارش میکنید؟ با غیظ گفتم: – تو همیشه این طوری هستی! همینطور بیدلیل یک حرفی میزنی. خانم فرارز چرا باید خودکشی کند؟ یک زن بیوه، ثروتمند و هنوز جوان و کاملاً سالم که میتواند از زندگیاش لذت ببرد! پرت میگویی. – به هیچ وجه. حتماً متوجه شدهای که از شش ماه پیش به این طرف چقدر تغییر کرده بود؟ واقعاً آشفته و مضطرب بود. خودت هم همین حالا گفتی که نمیتوانست بخوابد. با سردی پرسیدم: – تشخیص تو چیست؟ لابد رابطه عشقی نافرجام؟ خواهرم با شور و شوق گفت: – پشیمانی. – پشیمانی؟ – بله، وقتی به تو گفتم که شوهرش را مسموم کرده اصلاً حرف من را باور نکردی…