توضیحات
« ساده است ساده . اول باید از پیرمردها شروع کنید….» داستان به همین سادگی شروع می شود . یک کلاس تابستانی در فرهنگسرای محلهای در جنوب شهر. معلم در حال توضیح دادن به دانش آموزانی است که به کلاس کاریکاتورآمدهاند. توصیه معلم به دانشآموزان، که باید برای شروع کاریکاتور ابتدا از چهرۀ آدمهای پیر شروع کرد، همۀ حوادث را رقم میزند و مخاطب را با یک طنز دلنشین به خواندن ادامه داستان دعوت میکند. «اول باید از پیرمردها شروع کنید؛چون پیرها کاریکاتور جوانیشان هستند. پیرزنها و پیرمردها هی دماغشان بزرگ و بزرگتر میشود. میافتد پایین؛روی لب بالا. نوکش تیز میشود. خم میشود؛ عین نوک عقاب، یا نوک جغد. معمولاً چند تار موی کلفت سیاهوسفید از پوست چروکیدۀ سر دماغ میزند بیرون. موها سیخ میایستند. اگردر جوانی خال یا خالهایی کوچک و ناپیدا روی دماغ یا دور و بر آن داشته، وقتی پیر شد خالها بزرگتر میشوند. بیشتر به چشم میآیند. همینجور فَکها میافتند پایین ، چانه جمع میشود. چالهچولهها به گودی میروند، استخوانهای پیشانی، خصوصاً بالای ابروها، از زیر پوست بیرون میزنند. از این چیزها غافل نباشید. به موهای بلند و سیاهوسفید ابروها، مژهها، سوراخهای بینی،کلههای طاس، سبیلها و ریش های جورواجور نگاه کنید. اینها و خیلی چیزهای دیگر، که بعدها برایتان میگویم، وسیلۀ کار ماست ….» بچهها به توصیه معلم با سماجتی خاص به جان پیرمردها و پیرزنهای محله میافتند و شروع به کشیدن کاریکاتور آنها میکنند. محله، از محلههای قدیمی تهران است….
کتابفروشی اینترنتی آبان