توضیحات
این کتاب متضمن دو مقاله با موضوع نقد هنری است. نخستین، با عنوان “ارزشیابی اثر هنری”، بحثی است در خصوص کیفیت اثر، و در دومین مقاله موضوع “نقد و تفسیر هنری” تبیین میشود. این مقاله از دو مبحث تشکیل شده است: 1- اقتضای ارجاع به هنرمندان و نیاتشان، 2- تفسیر و قصد. نویسنده در پایان نتیجه میگیرد: “ساختارگرایان و بیرزدلی صراحتا معتقدند که اگر بخواهیم امکان نقد میسر شود، اثر باید معنای معینی داشته باشد. من میگویم که معنای متعین، با شناخت قصد و نیت [مؤلف] مرتبط است. در واقع بیرزدلی معتقد است که امکان نقد با امکان نسبت دادن معنای متعینی به متون مرتبط است و صرفا از این طریق میتوان صحت و کذب تفاسیر انتقادی را سنجید. یعنی تفسیری صحیح که با معنای متعین اثر مطابق باشد”. حال یکی از تمایزات مابین ساختارگرایی و پساساختارگرایی این است که ساختارگرایان معنای متعین را میپذیرند و پساساختارگرایان آن را مورد تردید قرار میدهند. ریشهی برخی از همان معضلاتی که عدهای با نوشتههای پساساختارگرایانی نظیر دریدا دارند، همین جاست!