توضیحات
تاریخ تئاتر جهان نوشته اسکار براکت یکى از مهمترین کتابهایى است که در سالهاى اخیر منتشر شده است. این کتاب که در اصل براى دانشجویان نمایش نوشته شده، این خصوصیت را نیز دارد که براى عموم نیز قابل فهم باشد، چرا که از کتاب درسى بودن تنها نظم کلاسیک آن را دارد و متن روایى و داستانوار کتاب، آن را براى همگان جذاب مىسازد.
کتاب “تاریخ تئاتر جهان” سه جلد دارد و در هر جلد به برههای از این تاریخ پرداخته است که در ادامه به هر یک از این جلدها خواهیم پرداخت.
تئاتر مدرن: جلد سوم کتاب را به طور کلى مىتوان مربوط به تئاتر قرن بیستم دانست. ویرایش اول (جلد سوم در ترجمه فارسى و قسمت پایانى در متن انگلیسى) به سال ۱۹۷۷ برمىگردد و در فاصله این بیست و چند سال حوادث زیادى بر سر تئاتر جهان آمده است. چهرهها و سبکهاى دیگرى افزوده شدهاند و پس از استقلال بیشتر نقاط آفریقا، این قاره نیز به جمع مدعیان افزوده شده است. آخرین ویرایش به سال ۱۹۹۹ مربوط مىشود و بیشتر این تحولات را در بر مىگیرد، هرچند به اختصار که از خصوصیات کتاب است.
در فصل اول به شخصیتها و جریانهایى پرداخته شده که تحولات اساسى و بنیادین نمایش را در آغاز قرن بیستم به وجود آوردهاند. به راستى که نمىتوان تئاتر امروز جهان را بدون این شخصیتها و جریانها متصور شد. ایبسن یکى از این شخصیتها است. او دو دوره نویسندگى دارد. ابتدا به زبانى شاعرانه مىنوشت و بعدها واقعگرا شد. در مقابل امیل زولا با نمایشنامههاى طبیعتگرایش (ناتورالیسم) مطرح شد. آنتوان، برنار شاو، چخوف، ماکسیم گورکى، موریس مترلینگ، استریندبرگ، اسکار وایلد و بسیارى دیگر از نویسندگان از دیگر نویسندگانى بودند که این تحولات را ایجاد کردند و طرفه آن که سبک برخى از آنها از زمین تا آسمان با برخى دیگر فرق مىکرد. شما به هیچ وجه ماکسیم گورکى واقعگرا را نمىتوانید کنار اسکار وایلد تجریدگرا بگذارید، مگر اینکه زمان چنین کارى انجام دهد. علاوه بر این نویسندگان تحولات مسائل فنى نیز مزید بر علت شد تا تئاتر در شروع قرن بیستم دچار تحولى اساسى شود.
در فصل دوم جلد سوم که در واقع فصل هفدهم در مجموع کل کتاب است، تئاتر در بین دو جنگ جهانى مورد بررسى قرار گرفته است. در طول این سالها سبکهاى متفاوت هنرى همچنان رو به زیاد شدن گذاشت. یکى از این سبکها اکسپرسیونیسم بود که در آلمان متولد شد و تاثیر زیادى در سینما و نمایش گذاشت. اما اکسپرسیونیسم سبک منحصر به فرد تئاتر آلمان نبود. برشت با نمایشهاى حماسى و فاصلهگذارانهاش، همان قدر مطرح شد که اکسپرسیونیستها. در تئاتر فرانسه تنوع این “ایسمها” و سبکهاى هنرى شدت بیشترى مىگیرد. فوویسم، کوبیسم، دادائیسم، سوررئالیسم که همگى مىخواستند در برابر واقعگرایى بایستند، از جمله این سبکها بودند. سبکهایى که تاثیر زیادى بر تئاتر و هنر جهان گذاشتند. ژان کوکتو، آندره برتون، آنتونن آرتو و… از جمله نویسندههاى مطرح این دوره هستند. شاید نام بردن از همه نویسندگان این دوره فرانسه خود به اندازه یک کتاب باشد.
لوئیجى پیراندللو نویسنده ایتالیایى در این دوره زندگى مىکرده است. “مرد گل به دهان” او یکى از آثار مهم نمایشى است که در طول این سالها نوشته شده است. اگر در کنار او فدریکو گارسیا لورکا را قرار دهیم که در همین سالها و در اسپانیا شعر و نمایشنامه مىنوشت، به اهمیت این دوره بیشتر پى مىبریم. در طول این سالها تئاتر روسیه نیز تحول قابل ملاحظهاى یافت. هرچند آنها دیگر چخوف را نداشتند، اما وجود افرادى مثل مایکوفسکى، این خلاء را تا حدى جبران مىکرد. مایرهلد، واختلانگف، تایرف و بولگاکف هرکدام در جایگاه خود تحولى اساسى در تئاتر روسیه ایجاد کردند. کارى که لاورنس الیویه و تى اس الیوت در انگلیس و یوجین اونیل و وایلدر در آمریکا انجام دادند. از نقش افرادى مثل استلا آدلر نمىتوان به آسانى گذشت. بازیگرى در آمریکا و جهان بسیار مدیون او است.
در سالهاى اولیه بعد از جنگ دوم جهانى جهان در بهتى بزرگ فرو رفته بود. فصل هجدهم کتاب به این سالها اختصاص دارد. شاید به همین دلیل بود که فیلسوفها و کسانى که به فلسفه گرایش داشتند این سالها به نمایش رو آوردند. ژان پل سارتر، آلبر کامو، پل کلودل، ساموئل بکت و اوژن یونسکو از جمله این نویسندگان هستند. تئاتر آمریکا هم با ظهور افرادى چون آرتور میلر و تنسى ویلیامز در این سالها جدىتر شد. محل تولد شکسپیر هم در طول این سالها پیتر شفر را به جهان نمایش معرفى کرد.
فصل نوزدهم کتاب به تئاتر آفریقا اختصاص دارد. نمایش این منطقه از جهان پیش از این چندان مورد توجه قرار نمىگرفت. اما مستقل شدن آنها با توجه جهانیان به هنر و تئاترشان همراه شد. تئاتر آفریقا نیز با استفاده از آیین و مناسک سنتىاش، زبانى نو را به جهان نمایش تقدیم کرد.در فصل بیستم کتاب، تئاتر از سال ۱۹۶۰ تا پایان قرن بیستم، مورد بررسى قرار گرفته است. تئاتر در طول این دوران نه تنها از مردم فاصله نگرفت که بیشتر به مسائل اجتماعى پرداخت. البته در این میان کسانى هم بودهاند که همواره، نگرشى تجریدى به نمایش داشتهاند. داریو فو را مىتوان جزء آن دسته از نویسندگان و کارگردانهاى تئاتر دانست که توجه ویژهاى به مردم و تماشاگران داشت. از او که بگذریم به گروتفسکى مىرسیم. او مبدع تئاترى است که امروزه آن را تئاتر بىچیز مىنامیم. او معتقد بود که “تئاتر بیش از حد لازم از فنون هنرهاى دیگر به ویژه سینما و تلویزیون اخذ کرده و جوهر اصلى خود را باخته است.” بازیگران کار او گریم نمىکردند و به جاى آن تمرینات ویژهاى انجام مىدادند. از دکور در کارهاى گروتفسکى خبرى نبود.
آخرین فصل کتاب به تئاتر آمریکا و انگلستان در سالهاى نیمه دوم قرن بیستم پرداخته مىشود. پیتر بروک بىشک مهمترین نامى است که در طول این سالها نامش را مىشنویم. اما در کنار او هارولد پینتر، دیوید استورى و تام استپارد هم بودهاند که تئاتر را همچنان شکوفا نگه داشتهاند.
کتابفروشی اینترنتی آبان