توضیحات
جانمایۀ اصلی این اثر، تلاشی است برای درک این مسئله که شالودۀ خشونت در حال تشدیدی که امروز شاهد آنیم، چیست.
ژیرار در این اثر بسیار جسورانه، بر افزایش احساسات حسادتآمیز در گروههای اولیۀ انسانی تمرکز داشت که نتیجۀ آن جنگ و نزاعی همهگیر بود. راهحل مرسومی که او در همۀ فرهنگها برای چنین بحرانهایی یافت، بلاگردانی با قربانی بود؛ جداکردن یک قربانی (که معمولاً به نوعی «دیگری» به شمار میآمد) که میشد خشم آشوبناک و پخششده در اجتماع را بر سر آن خالی کرد. کشتن یا تاراندن این موجود بداقبال، آرامشی موقت در اجتماع ایجاد میکند؛ و قربانی که لحظاتی پیش، منبع آشفتگی همگان تلقی میشد، اکنون به شکلی معجزهآسا، بانی پایانگرفتنِ مخاصماتشان میشود. بنابراین، این گروهها، برای بلاگردان، شأنی خداگونه قائل میشوند و در نتیجه، قربانی، ستارۀ اسطورهها و تشریفات نو میشود؛ نمادهای مقدسی که به کار گرفته شدهاند، برای حفاظت از جامعه در برابر طغیانهای آتی که از میل به بیثباتی ناشی میشوند. خلاصه آنکه خشونت علیه یکی، خشونت کل گروه را هدایت و مهار میکند.
این خشونتی است ناعادلانه، چون مبتنی بر نوعی دروغ است؛ دروغ در انداختن تقصیر و گناه به گردن قربانی بلاگردان. هر جرمی که قربانی به آن متهم میشد، فقط دستاویزی بود برای توجیه قتل یا تبعید. اما این امر را تودۀ عوام درک نمیکند و به تقصیر قربانی اطمینان دارد؛ و به قول ژیرار، این جریان تا ظهور مسیحیت ادامه یافت و با آن، پردهبرداشتن از این بدفهمی رایج آغاز شد. این بخش مناقشهبرانگیز اندیشۀ ژیرار، به تفصیل در امور نهان از هنگام پیریزی جهان بررسی شده است؛ شاهکار سال ۱۹۷۲ او که در آن مدعی است مسیحیت، باور دروغینِ موجود در بنیاد خشونت علیه بیگناهان را که مدتی دراز در ساختار جوامع انسانی جا افتاده بود، برملا کرد. ژیرار مینویسد در تصلیب عیسی، ساختار مشهور بلاگردانی، جایگاهش را حفظ کرد، اما برخلاف همۀ بلاگردانیهای سابق، بیگناهی عیسی بهتدریج برملا شد. در طول زمان، این آگاهی، وحدت فرهنگیای را که معمولاً در پی مرگ بلاگردان به بار میآمد، ویران کرد. از این نقطه در تاریخ، میل غریزی ما به محکوم کردن دیگران، با فهم ما از رفتار ناعادلانۀ خودمان وارد کشمکشی ابدی شد، که این تغییری انقلابی در واقعیت اجتماعی بود.
کتابفروشی اینترنتی آبان