توضیحات
«کتاب عزاداران بیل» مشتمل است بر هشت قصه از اهالی دهی به نام بیل. در «قصه هشتم»، زندگی و ترک دیار مشهدی اسلام، تنها گاریچی و ساززن ده به تصویر کشیده شده است. راوی مردی مهربان بود که با یک اسب و بز و یک گاری و ساز به تنهایی زندگی میکرد. روزی از ده سیدآبادی دو نفر از طرف شاهتقی به دنبال او میآیند تا در روز عروسی پسرش ساز بزند و آواز بخواند و مشهدی اسلام با اجازه کدخدا میرود و پسر مشهدی صفر، که مردی پست بود نیز به همراه او میرود. در شب عروسی مشهدی اسلام ساز میزند و میخواند. در فرصتی که مشهدی اسلام برای دیدن اسب بیمار مشهدی رقیه، زنی بیوه که قسم خورده بود ازدواج نکند، میرود، دو مرد سیدآبادی و پسر مشهدی صفر در حالی که شاهد این ماجرا بودند، داستان را به گونهای دیگر میسازند و پسر مشهدی صفر آن را به گونهای برای اهل بیل تعریف میکند و باعث رسوایی مشهدی اسلام میگردد. مشهدی اسلام که به ده برمیگردد اتفاقی صحبتهای اهالی را میشنود. او لباس عزاداری میپوشد و خانه خود را گل میگیرد و ساز خود را برداشته و ده بیل را ترک میکند و به شهر میرود و در پیادهروهای شهر مشغول ساززدن میشود.
کتابفروشی اینترنتی آبان