توضیحات
حاج «مسلم حمزراو»، وضو میسازد تا به نمازجمعه برود، پسر بزرگش «حمه» نیز که با پدرش اختلاف دارد منتظر است تا پس از پدر به مسجد برود. «لونت»، پسر کوچکتر حاج مسلم قصد دارد در تظاهرات علیه رژیم فعلی شرکت کند. «روشان»، دختر 12 ساله خانواده است که مرز بین قهر و آشتی پدر و برادرش را درک نمیکند. سوریه آن روزها محل تنش اعراب شده بود و حاج مسلم نمیدانست بین فرزندانش که هر کدام تفکری خاص داشتند به چه کسی پناه ببرد… این رمان تابلوی عمیقی از انسانشناسی است که مرگ و زندگی را توأمان به تصویر میکشد.