توضیحات
سامی باران یکی از پناهنده هایی که طوفان 12 مارس او را از استانبول به استکهلم پرت کرده، در بیمارستانی که بستری ست با یک بیمار ترکیه ای روبه رو می شود. این مرد وزیر سابقی است که سامی او را مسئول بلاهایی که به سرش آمده میبیند. با دوستانش که از کشورهای دیگری مثل اروگوئه، ایران و شیلی به استکهلم پناهنده شده اند، نقشه می کشد تا از او انتقام بگیرد. اما اجرا کردن این نقشه آنقدرها هم ساده نیست: سامی باران فکرش را نکرده بود که اگر پای زبان مادری در میان باشد با دشمن هم می شود به توافق رسید و این تنها یکی از موانع اجرای نقشه است… قلم استادانه ی زولفو لیوانلی زندگی پناهندهها و دوراهی بین کشتن یا بخشیدن را در رمانی بی نقص به تصویر کشیده است و با روایتگری متفاوت و پایان بندی(ها)ی غیرقابل پیشبینی، خواننده ها و منتقدین را تحت تاثیر قرار میدهد. “یک شاهکار واقعی! بینظیر در تکنیک و روانشناسی! بهترین رمانی که دو راهیِ بخشیدن یا کشتن را روایت کرده است.”