توضیحات
در داستان «دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح ماه آوریل» میخوانیم: «روزی روزگاری در جایی دختری و پسری زندگی میکردند. پسر هجده سال داشت و دختر شانزده سال. پسر خیلی خوشقیافه نبود و دختر هم زیبایی خاصی نداشت. آنها روزی در گوشهای از خیابان به هم برخوردند. پسر گفت: «شگفتانگیز، من در تمام زندگیام دنبال تو بودم. شاید باورت نشه، ولی تو دختر صددرصد دلخواه منی.» دختر به او گفت: «تو هم مرد صددرصد دلخواه منی.» این معجزه آسمانی بود اما پسر به دختر گفت: «بیا خودمونو امتحان کنیم. اگر ما واقعاً عاشق همدیگه باشیم یه وقتی، یه جایی، حتماً دوباره همدیگه رو میبینیم و وقتی این اتفاق افتاد، بلافاصله ازدواج میکنیم.» پسر در سیودوسالگی دختر را در یک صبح زیبای ماه آوریل دید. دختر از شرق به غرب میرفت و مرد از غرب به شرق. خاطراتشان بسیار ضعیف بود. آنها بیهیچ گفتوگویی از کنار همدیگر گذشتند.» کتاب حاضر حاوی داستانهای کوتاه ژاپنی است. بید نابینا، زن خفته؛ سال اسپاگتی؛ میمون پیناگاوا؛ قلوه سنگی که هر روز جابجا میشود؛ دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل؛ اسفرود بیدم و مرد مریخی عنوانهای داستانهای کتاب هستند.