توضیحات
اگرچه سرامیک رشتۀ اصلی کار من نیست، اما من از نوجوانی شیفته آن بودهام. در آن زمان سرامیک در همهجا دیده میشد، بخشی از آنها کاشیهایی بود که بر روی دیوار سقف خانهها و مساجد و برخی از دکانها و خانهها کار شده بود و بخشی دیگر ظروف سرامیکی بود که در اغلب خانهها از آن استفاده میشد. در دوران کودکی من تهران هنوز لولهکشی آب نداشت و مردم آب را در کوزه نگه میداشتند. هر روز یک گاری اسبدار منبع بزرگی از آب را به محلۀ ما حمل میکرد و کوزۀ زنانی را که در انتظارش ایستاده بودند از آب پر میکرد. بسیاری از غذاها در دیگهای سرامیکی طبخ میشد و بشقابها و کاسههای سر سفره اکثراً از جنس سرامیک بودند. در آن زمان هنوز پای ظروف ماشینی غربی به ایران باز نشده بود و اگر شده بود گران بود و در دسترس همه نبود. کاسه بشقابهای داخلی کار لالهجین، همدان، نطنز، میبد و دیگر مراکز داخلی بودند که نیاز مردم را تأمین میکردند. ظروف همدان فیروزهای یکدست و ظروفنطنز و میبد سفید و پرنقش بودند. وقتی به نوجوانی رسیدم و وارد کار هنری شدم، اگرچه ظروف وارداتی میرفت که جایگزین دستساختههای وطنی شود اما هنوز کارگاههای کوزهگری برقرار بود و من در آغاز روی ظروف خامپخت آنها طرح میکشیدم و پس از لعاب در کوره میپختم……