توضیحات
«سوزان سانتاگ»، یکی از پرآوازهترین و بحثبرانگیزترین روشنفکران نیمه پایانی قرن بیستم، همچنان مؤثر و الهامبخش است. در سال 1978، «جاناتان کات»، مقالهنویس و سرویراستار مجله رولینگ استون، ابتدا در پاریس و سپس در نیویورک با او مصاحبه کرد. اما تنها یکسوم از مکالمه دوازدهساعته آنها به چاپ رسید. اینک پس از گذشت بیش از سه دهه، این کتاب متن کامل گفتوگوی درخشان سونتاگ را همراه با مقدمه و خاطرات «کات» است.هانا آرنت مینویسد: «تنها استعارهای که میتوان در مورد حیات ذهن درک کرد، حس زندهبودن است. بدون نَفَس زندگی، جسم آدمی جسدی بیش نیست؛ بدون تفکر، ذهن آدمی مرده است». سونتاگ با این گفتۀ آرنت موافق بود. او در یادداشتهایش میگوید: «از نظر من فکوربودن به این معنا نیست که دارم کار بهتری انجام میدهم. فکوربودن تنها راه وجود داشتن من است. میدانم که از انفعال (و وابستگی) میترسم. وقتی ذهنم را بهکار میگیرم، حس میکنم فعالام (مختار و مستقل). و این خوب است.و در مدخل یکی از خاطراتش از خود میپرسد «چه چیزی به من حسی از نیرومندی میدهد؟» و در پاسخ میگوید: «عاشقبودن و کارکردن»، و تائید وفاداری به «سر مستیهای پرشور ذهن». برای سونتاگ عشقورزیدن، میل و فکرکردن، آشکارا در بن خود فعالیتهایی همارز بودنداو چیزها را متفاوت میدید. یکبار به من گفت: «فرم مصاحبه را دوست دارم چون گفتوگو را دوست دارم و میدانم که بسیاری از افکار من محصول گفتوگو هستند. بهنوعی، سختترین بخش نوشتن این است که تنها هستی و باید گفتوگویی با خودت ترتیب دهی که از اساس غیرطبیعی است. من حرفزدن با مردم را دوست دارم ــ نمیگذارد منزوی شوم ــ و گفتوگو به من این شانس را میدهد که ببینم چه فکری میکنم..