توضیحات
کتاب علیه همدلی، کتابی است در زمینه روانشناسی و به تفاوت بین تصمیمگیری احساسی و تصمیمگیری منطقی میپردازد. نوسینده آن، پاول بلوم، استاد دانشگاه ییل است که بعد از واقعه مدرسه سندی هوک و با دیدن واکنشها نسبت به آن به فکر تحقیق درباره همدلی میافتد و در این کتاب نتیجه تحقیقاتش را شرح میدهد. او در فصل اول به تعریف معنی همدلی از منظر چند دانشمند متفاوت میپردازد. او استدلال میکند که همدلی بالا داشتن دلیل برای انسان خوبی بودن و یا همدلی پایین داشتن دلیل بر انسان بدی بودن نمیباشد؛ بلکه فاصلۀ مناسب داشتن با احساساتی مثل همدلی و تصمیمگیری با استفاده از عقل و منطق است که ما را تبدیل به انسانی خوبی میکند. و در فصل بعد آن دربارۀ مکان همدلی در مغز و اختلافنظر دانشمندان و تحقیقاتشان در اینباره صحبت میکند. در این کتاب، نویسنده استدلال میکند که احساس همدلی مانع نشان دادن واکنش درست و منطقی میشود. او میگوید همدلی متعصبانه مانند یک نورافکن عمل میکند، بدین معنا که تنها کسانی را که برای ما ارزش بیشتری دارند، روشن میکند؛ و غریبهها را که در سایه این نورافکن قرار میگیرند، از دید ما پنهان میکند. روانشناس و نویسنده، پاول بلوم، میگوید: «من میخواهم دربارۀ ارزش تصمیمگیری آگاهانه و منطقی در زندگی روزمره توضیح دهم و استدلال کنم که انسان باید بهجای قلب خود با استفاده از مغز خود تصمیمگیری کند». نویسنده درخواست دارد که بهجای استفاده از احساس همدلی در ارتباط با دیگران از محبت منطقی استفاده شود. مشکل جامعه انسانی نداشتن همدلی نیست. بلکه همدلی زیاد داشتن است. پاول بلوم در این کتاب به بررسی نقش همدلی و سیاستهای همدلانه در جامعه میپردازد. اینکه چطور یک جناح سیاسی به حمایت و همدلی با یک قشر از جامعه میپردازد و جناحی دیگر به حمایت و همدلی با قشری دیگر. برای مثال یک حزب میگوید باید کمک کرد تا محدودیتهای مهاجرتی کاهش و حداقل حقوق افراد نیازمند افزایش یابد. حزبی دیگر میگوید که با افزایش مهاجرت فرصت شغلی برای شهروندان خودمان کم میشود. هر دو این حزبها همدلی دارند اما هرکدام با یک قشر. پاول بلوم در پایان توضیحاتش از همه جناحهای سیاسی (آزادیخواهان، محافظهکاران، راست و چپ)، از همۀ ما درخواست میکند تا با دستدردست هم دادن در مبارزه با همدلی با هم همکاری کنیم.
کتابفروشی اینترنتی آبان