توضیحات
«ماتیلدا» دختر کوچک نابغهای است که در چهار، پنج سالگی و پیش از رفتن به مدرسه قادر به خواندن و حساب کردن است. متاسفانه خانواده به قدر کافی به وی توجه نکرده و بیشتر به چشم یک مزاحم به او نگاه میکنند. روز اول مدرسه، معلم جوان مدرسه، خانم هانی، متوجه استعداد عجیب ماتیلدا میشود اما مدیر مدرسه که زنی بداخلاق و متنفر از بچههاست حاضر به شنیدن صحبتهای معلم دربارۀ شاگرد جدیدش نشده و او را از دفتر بیرون میکند. خانم هانی در صحبتهایش با خانوادۀ ماتیلدا نیز به نتیجۀ بهتری نمیرسد. بنابراین تصمیم میگیرد پرورش استعداد دختر کوچک را خود به عهده بگیرد. روزی مدیر برای سرکشی به روند تدریس در کلاس اول، به کلاس وارد شده و به سوال از دانشآموزان پرداخته و آنها را به سختی تنبیه میکند. ماتیلدا که از رفتار وی عصبانی شده با تمرکز بر روی لیوان آب، آن را واژگون کرده و خانم «ترانچبول» خیس میشود. دخترک، خود، نیز از نیروی عجیبش تعجب کرده و برای مشورت با معلمش در این خصوص به منزل محقر وی رفته و در آنجا متوجه میشود که خانم ترانچبول، خالۀ خانم هانی است که با کلک، تمام ثروت و ارث خواهرزاده را تصاحب کرده است. ماتیلدا تصمیم میگیرد از این نیروی عجیبش برای کمک به معلم خویش کمک بگیرد. بار دیگر مدیر بداخلاق برای سرکشی وارد کلاس میشود ماتیلدا با تمرکز برروی گچ روی تخته مطالبی را مینویسد که موجب وحشت ترانچبول میشود. فردای آن روز مدیر برای همیشه ناپدید شده و خانه و ثروت پدر خانم هانی، دوباره به دخترش بازمیگردد. پدر ماتیلدا که به علت کلاهبرداری تحت تعقیب است به سرعت تصمیم به مهاجرت به اسپانیا میگیرد، اما دختر کوچک حاضر به همراهی با آنها نیست. بنابراین با توافق خانواده و خانم هانی او برای همیشه نزد معلم خود میماند. مدیر جدید که متوجه استعداد خارقالعادۀ ماتیلدا شده او را به چند کلاس بالاتر منتقل میکند. ماتیلدا دیگر قادر نیست از نیروی عجیبش به خوبی استفاده کند چون مغزش مدام در حال کار کردن و مطالعۀ مطالب جدید است.