توضیحات
وقتی هرکدام از ما در شکم مادرمان بودیم، چشمهایمان بسته بود ولی گوشها کارشان را شروع کرده بودند. صدای قلب مادر، صدای مایعی که اطرافمان را پر کرده بود و لرزشهای صداهای بلند دنیای بیرون را میشنیدیم. دنیای ما چنین بود. به همین دلیل گوش دادن به احساسات و خاطرات اولیهمان مرتبط است. فقط وقتی که به دنیا آمدیم، چشمهایمان باز و برای دیدن تنظیم شدهاند و همۀ نور و تفاوتهای رنگی این دنیای جدید را به درون خود راه دادند. از آنجا که چشمها در جلوی صورتمان قرار دارند، معیار اصلی ما از آن موقع تا حالا بینایی است. دیدگاهمان معمولاً بر اساس هر چیزی است که در تیررس چشمهایمان قرار دارد. تا جایی که به دریافتمان مربوط است، شنوایی مثل سایل رقصان به حاشیه میرود. ولی همچنان بهعنوان نوری در اطراف احساساتمان باقی میماند و مستقیم به احساسات اولیهمان متصل است. از زمانی که گوشهایمان شکل گرفتهاند، همیشه در حال فعالیت هستند. آخرین حسی که در هنگام مرگ از کار می افتد شنوایی است، به همین خاطر یونانیان گفتهاند که گوشها نگهبانان خوابمان هستند. یک مادر نصفشب صدای گریۀ کودکش را خواهد شنید.
کتابفروشی اینترنتی آبان