توضیحات
این زمان است، آشنا و نزدیک. مفتون آنیم. هجوم ثانیهها، ساعتها، سالها، ما را به عرصۀ زندگی میکشانند، پس آنگاه به سوی هیچستان میرانند… ما چنان در زمان زندگی میکنیم که ماهی در آب. هستیِ ما هستیِ در زمان است. در سایۀ آهنگ شکوهمندش میبالیم؛ دروازۀ عالم را به روی ما میگشاید، ما را میآزارد، میترساند، آرام میکند. کائنات، با ریسمان زمان، رو به سوی آینده واگشوده میشود؛ و دوام و بقای هستیاش همگام با آهنگ زمان است. در اسطورهشناسیِ آیین هندو، رود کائنات با نقشِ پیکرۀ مقدس شیوای رقصان تصویر میشود: رقص او ضامن گردش افلاک است؛ این خود یعنی جریان زمان. چه میتواند بدیهیتر و جهانشمولتر از نفس این «جریان» باشد؟