توضیحات
دو هفته پیش از فرا رسیدن سال نو، حکم دادگاه به دستم رسید. یک ماه زندان! این سنگینترین حکمی بود که پس از ۴۰ سال زندگی روی این سیاره سبز گرفته بودم. همان روز دادگاه، وقتی از سالن بیرون آمدم، وکیلم گفت نگران نباشید، مجازات یک ماه زندان، به معنی زندان رفتن نیست؛ بلکه به جای آن باید در روز، ۸ ساعت در جایی کار اجباری انجام دهید. در آن لحظه یاد اندش سورنسون، ناظر اداره کل افتادم. او یک هفته پیش از جلسه دادگاهم به درخواست خودم، باشگاههای ورزشی، کلیسا و صلیب سرخ را به من پیشنهاد کرد؛ اما هیچ وقت فکر نمیکردم مجازاتم به کار اجباری در خانه گربهها کشیده شود.
کتابفروشی اینترنتی آبان