توضیحات
“آلکس ایوانویچ” قهرمان رمان، معلم سرخانه در نزد ژنرالی است که هرگاه به خارج از کشور سفر میکند در شهر خیالی “رولتنبورگ” اقامت میگزیند. آلکس پس از رفتن ژنرال، سر از پا نشناخته در دام عشق “پولینا”، خواهر زن ژنرال، گرفتار میشود، اما پولینا با سنگدلی با او رفتار میکند. یک روز که آلکس به پول احتیاج دارد، پولینا 7 فلورن به او میدهد و او را میفرستد تا برایش رولت بازی کند. در آغاز، بخت با آلکس یار است، اما او میخواهد از اقبالی که نصیبش شده، بیشترین بهره را ببرد. بنابراین به بازی ادامه میدهد، اما دیری نمیگذرد که تمام پولش را میبازد. در اثر این باخت، تعادل روانی خویش را از دست میدهد و دچار نوعی هذیان میشود. اما در پایان رمان، آلکس به یک قمارباز حرفهای تبدیل میشود. نویسنده در این رمان خواسته است تا تجربهی تلخی را که در جریان اقامتش در خارج از کشور برای او پیش آمده بود شرح دهد؛ تجربهای که مبتنی بر عشق او به قمار بود و سبب شد تا او پاکباخته و مقروض به روسیه بازگردد.