توضیحات
داستان این کتاب با حالتی از بهت و ناباوری راوی آغاز میشود. او که مرتکب کاری عجیب شده است بیآنکه به سرعت آنچه را انجام داده، بیان کند به مرور خاطراتی از گوشه و کنار زندگیاش میپردازد تا از این دریچه به برملا ساختن اصل ماجرا بپردازد. در گزیدهای از این داستان میخوانید: «تمام لحظههای ما به دلیل وجود ماست که سندیت و اعتبار دارند، نمیشود بگویی فلان قسمت حذف شود یا ایندفعه قبول نیست تا زمانی که تیکتاک عقربههای ساعت به موازات ثانیههای ما حرکت میکنند هرجا که هستیم امکان وقوع اتفاقات پیشبینینشده وجود دارد و… .