توضیحات
یکی از اسامی تاریخی که به گوش همه رسیده نام کلئوپاتر، ملکه مصر است. سرگذشتی که ما در این کتاب با عنوان خدمتگزار کلئوپاتر ملکه مصر به خوانندگان تقدیم میکنیم، غیر از آن است که تاکنون در فیلمها به تماشاچیان نشان دادند و با اینکه راجع به یکی از معروفترین اسامی تاریخی، یعنی کلئوپاتر است، برای همه تازگی دارد.
میکل پیرامو در این رمان درباره زندگی کنیزی به نام شرمیون نوشته است. شرمیون، کنیز مورد علاقه کلئوپاترا بود. آنها از کودکی با یکدیگر دوست بودند و کلئوپاترا بر خلاف میل و نظر معلمان او را همراه خودش به کلاسهای درس میبرد. شرمیون به علت نزدیکی که با کلئوپاترا داشت از زندگی خود و اربابش نوشته است. او در کنار روایت ماجراهای عشقی اربابش با ژولیوس سزار و آنتوان جوان به اتفاقات تاریخی در زمان سلسله بطالسه میپردازد. نگارش جزئیاتی همچون فانوس اسکندریه و آتش یونانی از نقاط مثبت این کتاب میباشد.
این کتاب در ادامه از روم سخن به میان میآورد و از سزار بزرگترین امپراتور روم برای ما صحبت میکند و پس از آن وارد مسائل سیاسی میشود. بخش های کوتاهی از این کتاب را به نوشته «میکل پیرامو» و ترجمه «ذبیح الله منصوری» میخوانیم: وقتی ما به اسکندریه رسیدیم، پایتخت مصر هنوز از قتل سزار مبهوت بود. در اسکندریه همه میدانستند که سزار فرمانروای مطلق منطقه بحرالروم است و از سوریه گرفته تا اسپانیا و از کشورهای روم، بالکان، یونان و گل (فرانسه و بلژیک و هلند امروزی) گرفته تا مراکش، کارتاژ، لیبی و مصر منطقه یا کشوری نیست که قدرت سزار در آن مستقر نشده باشد. مردم، سزار را چون یکی از خدایان میدانستند و عقیده داشتند که وی شکستناپذیر است و مرگ بر او مستولی نخواهد شد. ولی ناگهان شنیدند که سزار مثل یک فرد عادی با ضربت های کارد از پا درآمد و قدرت و عظمت او در چند لحظه از بین رفت. من که صحبتهای سزار با خاتون خود را شنیده بودم، تردیدی ندارم که فاتح رومی میخواست امپراتور روم شود و رژیم جمهوری را از بین ببرد. یک شب، بین خاتون من و او، صحبت از جشنهای باشکوهی شد که به مناسبت مراجعت سزار به روم اقامه کرده بودند…..
کتابفروشی اینترنتی آبان